دل من تنها بود
دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت
که بماند یک جا
به کجا ؟
معلوم است
به در خانه ی تو ..
دل من عادت داشت
که بماند آن جا
پشت یک پرده تور
که تو هرروز آن را
به کناری بزنی ..
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغچه بود
که تو هرروز به آن می نگری
دل من را دیدی ؟
ساکن کفش تو بود
یادت هست ؟