.
وقتـــی می آیی
به حـــوالی ِ انتــــظارم
بی اعتـــنایی ام را نبیـن
در دلـــم
کوهی قـــند آب مــــیشود …
او رفت و انتظارش باقیست
پشت قدمش عبور اشکم جاریست
ای کاش بداند که پس از او عمری
در خلوت من همیشه جایش
خالیست…
.
.
.
خورشید را می دزدم
فقط برای تو!
می گذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم!
آخ … فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده
چرا آفتاب نمی شود؟
یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟
.
.
.
.
خدا
” تو ” را که می آفرید
حواسش پرت آرزوهای "من” بود
شدی همان آرزوی من . . .
.
.
.
.
عـشـق چـه از در بـیـایـد ..
چـه از در بــرود ..
فـرقـی نـمـی کـنـد..
خـانه را حـتـمـا بـوی حـادثه پـر خـواهـد کـرد !
.
.
.
.
.
برای هر قطار پُر شتاب
ایستگاه
برای هر نسیم دوره گرد
تکیه گاه
برای من، تو لازمی!